سید محمدسید محمد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

سـیـد مـحـمـد،عشق بابا و مامان

سید محمد در مهر ماه نود و دو ...

سلام به  همه دوستان عزیز و گرامی   میدونم از دستم ناراحت هستید  که دیر به دیر میام همیشه به یادتون هستم و  همتون رو دوست دارم از طرف سید محمد     قرار بود بابا و مامان من رو  در تولد یکسالگی ببرن تا عکس یادگاری بگیرم اما چون  من شیطون بودم  با تاخیری چند ماهه و در آستانه بیست ماهگی این کار انجام شد ... ...
17 آبان 1392

سید محمد در سفر - آزاد راه زنجان

اواخر خرداد ماه سید محمد همراه خانواده اش و پدربزرگ و مادربزرگ به مقصد قم سفری رو شروع کرد ساعت حدودا سه بعداز ظهر در ازاد راه تبریز زنجان  برای استراحت و صرف نهار توقف کرده بودیم که سید کوچولو در هوایی خنک خیلی لذت برد و کمی استراحت کرد... نوشتن یادگاری یادتون نره !                  پیش به سوی جاده ....     ...
25 تير 1392

پس از مدتی....سلااااااااااااام

سلام خدمت همه دوستان و بزرگواران گرامی امیدوارم حالتون خوب باشه.... و امیدوارم حال دوستان کوچولوی سید محمد هم خوب باشه بالاخره بعد از مدتی نسبتا طولانی برگشتم و امیدوارم بیشتر بتونم در کنارتون باشم.       ...
6 تير 1392

سفر حج عمره....هدیه خداوند بخاطر برکت وجود تو ....

سید محمد عزیز تو برکت و نور خداوند در زندگی ما هستی از وقتی قرار شد بیای برکات زیادی شامل حالمون شد خیلی زیاد.... یکی از زیباترین هدیه های خداوند این بود که وقتی دو ماه از تولدت گذشت خبر دادن که برای شما یک سفر حج عمره قسمت شده.... آره پسر عزیزم....خداوند خیلی مهربونه..امیدوارم بتونم تو رو هم به این باور برسونم... دوستان از پانزده خرداد(یعنی چهار روز دیگه) به مدت دو هفته در مدینه منوره و مکه مکرمه دعاگوی شما خواهم بود.... یا علی.... ...
30 اسفند 1391

سید محمد در پارک....

پارک پیاده روی گردش تفریح خواب استراحت ... (سید محمد منتظر یادگاریهای قشنگ شماست....یادتون نره!)     کلاه به سر  گذاشت و  بند کفش هاشو محکم کرد و آماده رفتن شد......          تازه رسیدیم پارک ساحلی که خوابش برد.......       بعد از چند دقیقه با حالی خوش اطراف رو نگاه میکرد و بازی میکرد با جغجغه توی دستش....         جاتون خالی..... باغ توت سفید.....   اینجا هم بعد از چند دقیقه چرخیدن گرفت خوابید.....!     ...
30 اسفند 1391

سفرنامه سید محمد در جزیره زیبای کیش ...

سلام به همه بزرگواران سید محمد چند روزی در سفر بود ( اواسط  آذر ماه ) جاتون خالی.....جزیره زیبای کیش....حسابی خوش گذشت هوای عالی...ساحل زیبا....درختان سر سبز و گلهای معطر....پرندگان خوش آواز... به سید محمد هم خیلی خوش گذشت ... چند تا عکس و توضیحاتی مختصر تقدیم شما ...   سید محمد و یه ماشین خیلی ارزون قیمت ...!     سید محمد و ساحل جزیره ...! اوایل که ساحل رو دیدی خندیدی اما بعدش از صدای موج ترسیدی و گریه کردی... سید محمد و بازار   ( مرکز تجاری کیش )...! به ویترین فروشگاه ها خیلی با دقت نگاه میکردی.... انگار دنبال چیزی بودی ! ...
30 اسفند 1391

سید محمد و پاییز

اواخر آبان ماه یک روز پاییزی درختانی که برگهای زرد و خشک  خود را  رقصان رقصان می ریختند و تو لبخند میزدی به رقصشان ... دوست داشتی برگ برگ درختان را بچینی... اینجا برگی به زمین می افتاد و تو فرودش را به تماشا نشستی بادی آمد و برگ ها تکان خوردند و تو محو تماشا....   و اینجا با سعی و تلاش فراوان موفق شدیم تا تو به دوربین نگاه کنی و عکسی بگیریم یادگاری برای سالهای دور...   سید محمد منتظر یادگاریهای قشنگ شماست.... ...
30 اسفند 1391