سید محمد و پاییز
اواخر آبان ماه یک روز پاییزی درختانی که برگهای زرد و خشک خود را رقصان رقصان می ریختند و تو لبخند میزدی به رقصشان ... دوست داشتی برگ برگ درختان را بچینی... اینجا برگی به زمین می افتاد و تو فرودش را به تماشا نشستی بادی آمد و برگ ها تکان خوردند و تو محو تماشا.... و اینجا با سعی و تلاش فراوان موفق شدیم تا تو به دوربین نگاه کنی و عکسی بگیریم یادگاری برای سالهای دور... سید محمد منتظر یادگاریهای قشنگ شماست.... ...
نویسنده :
سید محمد کوچولو
13:07