سید محمدسید محمد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

سـیـد مـحـمـد،عشق بابا و مامان

دوباره سلام ...

سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه میلاد  امام رضا علیه السلام رو خدمت همه شما تبریک میگم از اینکه یه مدت نبودم معذرت میخوام...واقعا فرصت کافی برام نبود انشاالله سعی میکنم زود زود بهتون سر بزنم سید محمد هم سلام میکنه به همه شما و به فرشته های ناز شما... سید محمد در عکس زیر مشغول نظارت بر فرآیند تبدیل انگور به کشمش هست... ...
30 اسفند 1391

تعجب !

  سلام سید محمد داره از کم کاری پدرش در وبلاگش تعجب و شکایت میکنه !!!!    این عکس در باغ عمو گرفته شده....یکی از شبهای شهریور ماه سید محمد منتظر یادگاری های قشنگ شماست.... ...
30 اسفند 1391

سید محمد و تماشای تلویزیون....

  گل پسر من عزیز دل من موقع تماشای تلویزیون همیشه این پای راستت رو توی هوا نگه میداری...واسه دقایق طولانی من و مامان عزیزت هم میشینیم به تماشای تو..... محبوبترین برنامه تو لالایی های شبانه هست که ساعت ده از شبکه پویا پخش میشه... ما هم داریم حفظ میشیم کم کم ...     سید محمد منتظر یادگاری های قشنگ شماست.... ...
30 اسفند 1391

سد محمد و یک هدیه ارزشمند.....

اخیرا یکی از دوستان عزیز ما (که خیلی خیلی برامون عزیز هستند) از یه جای دور اما خیلی نزدیک برای سید محمد یک هدیه ارزشمند و خیلی دوست داشتنی فرستادند. سید محمد خیلی دوستش داره   روش عکس حیوانات هست که وقتی با انگشت فشار میدی صداشون درمیاد و سید محمد دست میزنه (دس دسی)... خلاصه سید محمد کلی باهاش حال میکنه... سید محمد کوچولو از ماهان عزیز بخاطر فرستادن این هدیه تشکر میکنه... ...
30 اسفند 1391

اولین ملاقات من و پسرم....

ساعت حدود یازده و سی دقیقه ششم اسفند سال نود   سرپرستار قسمت نوزادان (با صدایی بلند از انتهای راهرو):  پدر این نوزاد کیه  ؟؟ من هم که درگیر استرس بودم و تازه خودم رو پیدا کرده بودم و چشم انتظار آوردن مامان سید محمد به بخش بودیم با چهره ای درهم و عرق کرده : خانم من پدر این نوزاد هستم بفرمایید . سرپرستار : چند تا نکته میگم خوب گوش کن من : چشم خانم...بفرمایید ایشون توضیحاتی در مورد کارت واکسن و بهداشت و دریافت شناسنامه و غیره دادن که درهمین حال سید محمد چهل و پنج دقیقه ای رو آوردن همون اتاق که من بودم و لبخندی بر لبانم نشست..گرچه زیاد طول نکشید. این اولین ملاقات من و پسرم بود ...... گذاشتن ...
30 اسفند 1391

حرف اول....

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و روز خوش به توصیه یکی از آشنایان عزیز به نی نی وبلاگ اومدم تا در این دنیای متفاوت هم حضوری داشته باشم حضوری شیرین از طرف سید محمد ، پسر عزیزم... با تاخیر از این مدت که گذشته مینویسم تا به امید خدا این سایت رو به روز کنم انشاءالله ... از اینکه من رو همراهی خواهید کرد ممنونم ... ...
30 اسفند 1391

روز موعود ...

  خدایا ! بر ما ببخش ذریه ای پاک ؛ که همانا تو شنونده دعا هستی ...   بالاخره انتظار به پایان رسید... با همه خوشی ها و نا خوشی ها و استرس و اضطراب و شوق و اشتیاق ..... ششم اسفند سال هزار و سیصد و نود...... ساعت ده و نیم صبح روز شنبه آقا سید محمد ، قدم پر خیر و برکت خودش رو به دنیای هستی گذاشت ....                                              پسر عزیزم ، خوش آمدی ...      ...
30 اسفند 1391